خاطرات شهید ابراهیم هادی
 
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها
  • نوحه شهدا
  • سر دنده ال ای دی led
  • ردیاب مخفی خودرو

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان شهدا و آدرس baran30.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.با سپاس و تشکر از شما دوست عزیز

     





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 10
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 12
بازدید ماه : 12
بازدید کل : 2140
تعداد مطالب : 10
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

شهدا
زندگی نامه ی شهدا




 
قسمتی پایانی کتاب:
سلام بر ابراهيم

وقتی تصميم گرفتيم کاری در مورد آقا ابراهیم انجام دهيم تمام تلاش خودمان را انجام داديم تا با كمك خدا بهترین کار انجام گيرد. هرچند كه ميدانيم اين مجموعه قطرهاي از درياي كمالات وبزرگواريهاي آقا ابراهيم را نيز ترسيم نكرده. اما در ابتدا از خدا تشكر كردم كه مرا با اين بنده پاك وخالص خودش آشنا نمود . وهمچنين خدا را شاكرم كه مرا براي اين كار انتخاب نمود . من در اين مدت تغييرات عجيبي را در زندگي خودم حس ميكردم.
بعد از نزديك به دو سال تلاش و شصت مصاحبه و چندين سفر كاري وچندين بار تنظیم متن، دوست داشتم نام مناسبی كه با روحیات ابراهیم هماهنگ باشد برای کتاب پیدا کنم. اول اسم آن را معجزه اذان انتخاب كردم. بعد از مدتي حاج حسين را ديدم وگفتم: "چه نامي را براي اين مجموعه پيشنهاد ميكنيد"
ايشان گفتند: "اذان" چون بسياري از بچههاي جنگ ابراهيم را به اذانهايش ميشناختند ، به آن اذانهای عجیبش".
يكي ديگر از بچههاي جنگ جمله شهيد ابراهيم حسامي را گفت: شهيد حسامي به ابراهيم ميگفت:"عارف پهلوان".
شب بود كه داشتم به اين موضوعات فكر ميكردم. قرآني كنار ميز بود كه توجهم به آن جلب شد. قرآن را برداشتم و در دلم گفتم: "خدايا، اين كار براي بنده صالح و گمنام تو بوده و ميخواهم در مورد نام اين مجموعه نظر قرآن را جويا شوم".
بعد ادامه دادم: "تا اينجاي كار همهاش لطف تو بوده، من نه ابراهيم را ديده بودم نه سن وسالم ميخورد كه به جبهه بروم. اما همه گونه محبت خود را شامل ما كردي تا اين مجموعه تهيه شد. خدايا من نه استخاره بلد هستم نه ميتوانم مفهوم آيات را درست برداشت كنم". بعد بسمالله گفتم و سوره حمد را خواندم. قرآن را باز كردم. آن را روي ميز گذاشتم، صفحهاي كه باز شده بود را با دقت نگاه كردم. با ديدن آيات بالاي صفحه مو بر بدنم راست شد. بياختيار اشك در چشمانم حلقه زد. در بالاي صفحه آيات 109 به بعد سوره صافات جلوهگري ميكرد كه ميفرمايد


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







چهار شنبه 9 بهمن 1392برچسب:, :: 18:48 ::  نويسنده : مصطفی نوروزی